EN
301
A
کپی شد

طلیعه کامران

طلیعه کامران

طلیعه کامران سال 1309 در تهران متولد شد. او دانش‌آموختۀ مدرسه بوزار پاریس و از نسل دوم هنرمندان نوگرای ایران است. آغاز فعالیت حرفه‌ای او هم‌زمان با دهۀ سوم هنرنوگرا، با برگزاری اولین نمایشگاه‌ انفرادی‌اش در سالن دانشکدۀ هنرهای زیبا در سال ۱۳۴۷ شروع شد و از آن پس تا مدت نیم قرن بی‌وقفه نقاشی کشید. سبک کار او از ابتدای دهۀ پنجاه، نقاشی فیگوراتیو و گاه گریزی به استفاده از انتزاع و تجرید در نقاشی بود. او در مسیر تجربه‌گرایی خود، رنگ‌های درخشان را با تکیه بر تداخل فرم‌های هندسی در بستر رنگ‌های سیاه و سفید به مرز نقاشی فیگوراتیو نزدیک کرد تا آن‌که در مهم‌ترین نمایشگاهش در سال ۱۳۵۷ توانست، با ساخت‌وسازهای دقیق و ایجاد سایه‌روشن‌های رنگیِ غیرمتعارف به زبان شخصی خود در نقاشی برسد. پس از انقلاب، بیست سال فترت در کار او باعث شد تا او در بازگشت به نقاشی مفهوم‌گرای فیگوراتیو و تصویرسازی با محوریت زن و پرنده بپردازد. از آن دوره تا اوایل دهۀ هشتاد، کامران در آثارش دیگر به ‌دنبال بازنمایی احساسات فردی نبود و دغدغۀ‌ او یکسره به سمت نمایش رفتاری جمعی با گرایش به مضمون رهایی و آزادی انسان معاصر متمایل شد. نقاشی‌هایش در مسیر جریان رئالیسم اجتماعی نوپدید دهۀ هشتاد مثالی روشن از خواسته‌های بازاندیشانه‌ای است که نقاش را در برابر جامعه و مطالباتش می‌نشاند؛ تلاش برای خوانشی از مفهوم «آزادی». ویژگی بارز در کار طلیعه کامران اصالت ذاتی در رنگ‌آمیزی، نقش‌پردازی و نحوه بیان هنری هنرمند در مواجه با جهان پیرامونش است که سرانجام به ایجاد تعادلی میان امر زیبا و بینش فلسفی هنرمند ختم می‌شود. طلیعه کامران سرانجام در زمستان 1395 چشم از جهان فروبست. (منبع: سایت حراج تهران)

نقاشی‌های طلیعه کامران و یا به صورت کلی بیان غیر کلامی او را می‌توان در سطوح مختلف گفتمانی مورد بررسی قرار داده و تشریح کرد که این سطوح از فیگوراتیو تا انتزاعی در نوسان است: در گفتمانِ تصویری کامران ما هرگز با انتزاع کامل و فیگوراتیو کامل مواجه نمی‌شویم، بلکه با نوعی درجه‌بندی از این دو سطح روبه‌روئیم.

 در نقاشی‌هایی که بیشتر به سوی گفتمان انتزاعی پیش می‌رود، تحرّک ریتم، تیرگی پالت رنگی، قدرت قلم‌مو و درهم‌شدگی رنگ و خط بیشتر نمایان می‌شود. همین نکته یکی از مفروضات ما نیز هست: در واقع هر چه از بُعد فیگوراتیو در آثار کامران به سمت بُعد انتزاعی‌ پیش می‌رویم با ساحتی مواجه هستیم که ما با پیروی از ژولیا کریستوا نشانه‌کاو و زبان‌شناس بلغاری-فرانسوی آن‌را ساحت نشانه‌ای می‌نامیم که در مقابل ساحت نمادین قرار دارد. گفتنی است به جز آثار تجسمی، ییببدر اشعار و آثار شنیداری او نیز، این دو ساحت درهم تنیده و در عین حال قابل تشخیص‌اند. درنگی بر این معنا کنیم: در اشعار طلیعه کامران هر چه تصاویر در هم می‌تنند و  بیان استعاری پیچیده‌تری می‌یابند، ریتم‌ها دشوارتر می‌شوند و ما با ساحت نشانه‌ای مواجه هستیم و هر چه بیان فیگوراتیوتر شده ما با ساحت نمادین مواجه هستیم. پیش از این نیز اشاره کردیم که ساحت‌های دلالت‌گر در آثار کامران بسیار در هم تنیده‌‌اند اما در نقاشی، به سبب دال‌های تصویری آن که دارای انواع محتوای تجسمی از انتزاعی تا فیگوراتیو هستند، معنا با نوعی تأخیر ارائه می‌شود که این تأخیر ناشی از سطحی از برخورد با ابژه‌ها و درهم تنیدگی‌شان است، که نقاش بین آن‌ها ( ابژه‌های حقیقی ) سطوح انتزاعی را تشخیص داده و ما تنها با سطح گفتمانیِ این انتزاع مواجه هستیم و در حقیقت سطح گفته‎‌پردازانه ( عوالم تخیلی‌ای که نقاش در آن‌ها انتزاعِ بین ابژه‌ها را در زندگی واقعی کشف کرده است) همان سطحی است که تلاش می‌کنیم به آن دست یازیم. گفتنی است در ارتباط با دو سطح نمادین و نشانه‌ای نیز نمی‌توان از مرزبندی ویژه‌ای در ادراک آن‌ها در عرض یک اثر سخن گفت، بلکه این دو تنیدگی کامل داشته و هر یک در شرایط گفتمانی به دیگری تبدیل می‌شود و شاید از همین روست که هر گفتمان تصویری و غیر تصویری ساحت نمادین و نشانه‌ای ویژۀ خود را دارد.

سهراب احمدی