مهدی سحابی
مهدی سحابی نقاش، مجسمهساز، عکاس، نویسنده، مترجم، روزنامهنگار، منشوری چند وجهی از هنر و فرهنگ این سرزمین بود. او یک سرمایۀ ملیست، کسی که روزنههایی شکوهمند از جهان ادبیات و تجسمی را بر روی مخاطب ایرانی گشود. به جرأت میتوان گفت انسانی چندوجهی چون مهدی سحابی که در عین حال وجوه او غیر قابل تمیز دادن باشد را نمیتوان یافت. او به تنهایی یک دایرهالمعارف است. گوئی هفت هنر در زندگی او هر یک گوشهای را گرفته بود.
سحابی بر روی هر حرفهای دست گذاشت، بسیار خوش درخشید به طوری که همکارانش در هر زمینهای معتقدند که او متعلق به آن حرفه بوده و سپس به سمت رشتۀ دیگر رفته است. گویی سحابی نقاشیست که در پی جستن لایههای جدید بصری به نویسندگی، ترجمه و حرفۀ روزنامهنگاری پرداخته و عکاسی هم برایش دنبالۀ نقاشیست و نقاشی ابزاری برای مجسمهسازی.
برای سحابی تمامی عناصر پیرامونش صرفاً مادۀ خام اولیهای برای آفرینش یک اثر هنری بوده که هر کدام ظرفی جداگانهاند و اثر نهایی مظروف آنها. او جهان را چهلتکه میبیند و همیشه تمایل به یافتن یک زبان تازه دارد. سحابی به خوبی فن به هم چسباندن لایههای مختلف هنرش را بلد بوده است.
او در ظاهر مدام حرفهای را رها میکند و به طرف حرفۀ دیگری میرود، اما در واقع بیآنکه از قبلی ببرد، در اشکال مختلف، یک تجربه را مدام تکرار میکند و هر بار آنرا نابتر میآفریند. او همچنان لایههای تجربههای قبلی را مانند یک آستر زیبا در پسزمینۀ اثر خود حفظ میکند، حتی اگر آن لایۀ قبلی یک اشاره، یک جزء ظریف و یا یک بازیگوشیِ کوچک باشد.
سحابی هنرمندی نوگرا بوده که همواره چند گام از زمانهاش فراتر رفته است. میتوان گفت: او به صورت ذاتی مدرنیست بوده و بسیار صادقانه در این نگرش غوطهور است چراکه او هیچگاه به کلاس نقاشی یا نویسندگی و زبان نرفته و تحت تعلیم هیچ معلمی نبوده است. لقب مدافع مدرنیسمِ ایرانی کاملاً برازندۀ اوست. آثار سحابی همواره برای مخاطب دغدغه ایجاد میکند، قلقلکش میدهد و جلوی پایش سنگ میاندازد.
(افزود، سعادت، مروری بر زندگی و آثار مهدی سحابی، تهران: نشر موزه هنرهای معاصر تهران، 1400، ص.18)
مجموعه آثار