نمایشگاه «مروری بر آثار و زندگی مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر تهران
12 آبان الی 28 آذر 1400، موزه هنرهای معاصر تهران میزبان نمایشگاهی جامع از آثار زنده یاد مهدی سحابی، به کیوریتوری مژده طباطبائی مدیریت گالری مژده بود.گالری مژده در طی بیست و سه سال فعالیت خود همواره در پی عملی کردن رسالت خود یعنی معرفی هنرمندان جوان به عرصهی هنر و همچنین قرار دادن هنرمندان پیشکسوتی که به دلایل متعدد در هنر ایران آنچنان که باید شناخته و معرفی نشدند در جایگاهی در شأن آنها در جامعۀ تجسمی است. مهدی سحابی در زمرۀ هنرمندانی است که به دلیل وجوه متکثر حرفهایش آنچنان که باید به جامعۀ هنری ایران معرفی نشده بود. در رابطه با سوال چرا مهدی سحابی؟ از دیباچهای که مژده طباطبائی در کتاب مروری بر آثار و زندگی مهدی سحابی که همزمان در این نمایشگاه رونمایی شد، گزیده مطلبی را وام میگیریم:
چرا مهدی سحابی؟
مهدی سحابی را شایسته است به حق، یکی از سرمایههای ملی ایران نامید که نهتنها باید ریشۀ هنرش را در گسترۀ جغرافیا و تاریخ پُر فراز و نشیب این سرزمین جست بلکه میتوان از او بهعنوان هنرمندی بینالمللی یاد کرد که خارج از مرزها در تلاش است تا جهانی نو را بازنمایی کند. واضح است که نگارخانۀ مژده، جهت تداوم اهداف و رسالت خود در معرفی هرچه بیشتر و بهتر هنرمندان معاصر کشورمان و با توجه به اهمیت آثار و شخصیت مهدی سحابی و ماندگاری نام و اندیشۀ این هنرمند برآن شد تا با انتشار کتابی جامع و کامل (تحلیلی - تصویری) و برگزاری نمایشگاهی از آثار موجود با همکاری موزۀ هنرهای معاصر تهران اقدام نماید. (مژده طباطبائی ، مروری بر آثار و زندگی مهدی سحابی ، ص.15)
در شروع نمایشگاه هنگامی که وارد موزه میشوید در دور رمپ گزیده ای از زندگی حرفه ای مهدی سحابی در زمینه ادبیات مشاهده میکنید که در انتهای دیوار شما را دعوت به تماشای آثار تجسمی اش در گالری های 7و8و9 میکند. لازم است چکیدهای از دلایل این مقدم بودن دیوار ادبی و آماده کردن ذهن مخاطب برای دیدن آثار تجسمی را از زبان «سهراب احمدی» کیوریتور ادبی این نمایشگاه به صورت کوتاه اشاره شود:
«مهدی سحابی دارای جغرافیای تخیلی گستردهای بود، که این گستره موجب خلق آفرینههای هنری و ترجمههای بسیار شده است. او در زمان حیات خود با استناد به مارسل پروست و کتاب در جست و جوی زمان از دست رفته بین منِ شخصی و منِ خلاق تفاوت قائل شده و هر چند منِ خلاق را ریشهدار در ناخودآگاه میدانست، اما با گزینش فرمِ بیانهای مختلف، قصد تکمیل جهانبینی هنری خود از طریق مکالمه بین نقاشی، عکس، ترجمه و مجسمه را داشت. این مکالمهگرایی بین هنر و ترجمههای اوست که از یک سو ما را به شخصیتی واحد با امضایی مشخص رهنمون میکند و از سوی دیگر او را، به عنوان مترجمی مؤلف، معرفی مینماید.»
با این توضیح که در این نمایشگاه با کنار هم چیدن آفرینههای ادبی و تجسمی مهدی سحابی چون یک پازل، به رابطهای بین فرم بیان هنری و ترجمهها پرداخته شده است، توصیف و تحلیل آنچه مخاطب در گالری های تجسمی میبیند را آغاز میکنیم: دلیل این کنار هم قرار دادن را به صورت گزیده میتوان اینگونه بیان کرد: مهدی سحابی را در جامعۀ ایرانی بیشتر از وجه ادبیات و به عنوان مترجم مطرح میشناسند و کمالگرایی سحابی بر روی هر حرفهای که دست گذاشته است سبب شده است تا مخاطب هر زمینه صرفا او را در همان محیط بشناسد، کنار هم قرار دادن تمام ابعاد زندگی این هنرمند بیبدیل، باعث میشود تا هرچه بهتر با تمام آفرینه های او در زمینههای مختلف آشنا شویم. با توجه به آنچه بیان شد مخاطب در تماشای این نمایشگاه با سیر عظیمی از پیوند ناگسستنی ادبیات و هنرهای تجسمی روبروست و آنچه میبیند و لمس میکند یکی از زیباترین و موفقترین ظهور این پیوندها در آثار یک هنرمند ایرانی است.
ترتیب حضور مجموعههای این هنرمند با توجه به تعداد زیاد مجموعهها با نگرش خاصی چیده شده است. در ایتدا مخاطب با سحابی عکاس روبه رو میشود. مجموعهای دیده نشده از عکاسی های انقلاب سحابی که با آن که در زمرهی عکاسی مستند حساب میشود اما نگاه ظریف هنرمند در ترکیب بندی و نکتههای عکسها آن ها را به چیزی بیشتر از یک عکاسی مستند از یک واقعهی تاریخی بدل کرده است. پس از مشاهدۀ پانزده اثر عکاسی با سلف پرترهی این هنرمند مواجه میشوید. دلیل وجود این مجموعه در آغاز، هم اشارتیست به حضور پررنگ شخص سحابی در این نمایشگاه و هم تکنیک منحصر به فرد در قلمزنی سحابی در خلق پرتره ها و فیگورهاو البته نقش پررنگ حضور شخصیتهای کتاب درجست و جوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست در این آثار. پس از گذر از پرتره ها و فیگورها به سالن کلاژها و ستونها میرسیم: برخوردی بسیار اتفاقی اما بسیار همگن و چشم نواز از چوب و رنگ. در این دو مجموعه حساسیت هنرمند به نشانه های چوب حیرتانگیز است، در شیار هر یک از چوب ها میتوان یک اتفاق، یک حرکت و یک ادراک را لمس کرد. این دو مجموعه،، بسیار عظیمتر از آنچه هستند که به نمایش درآمده است، اما به دلیل محدودیت فضا با انتخاب سیزده اثر از جامعترین آنها تمام تلاش جهت انتقال این بازی زیبا میان ماده، رنگ و تصادف شده است. پس از عبور از این سالن ها به راهروهای منتهی به سالنهای بعد میرسیم که دو مجموعۀ دیگر از آثار سحابی را در برگرفتهاند: مجموعۀ زیرخاکیهای هخامنشی و مجموعۀ گلها. زیرخاکیهای هخامنشی که در تعداد پنج اثر نمایش داده شدهاند نوعی نگاه تازه به روایتهای تاریخی هستند که خلق معنایی به واسطۀ فرمهایی آفریده شده از سنگ، گچ و کاغذ را به عهده دارند گویی سحابی با قراردادن صورتکهای کاغذی در کنار شمایلهایی از جنس سخت، روایت تاریخی را به نقد کشانده است. روایت مجموعهی گل ها اما نخستین مونوتیپهای خلق شده توسط سحابی هستند و شامل چهار اثر در این نمایشگاه میشوند. سالن بعد وارد مفهوم زمان به عنوان یک متغیر بر انسان میشویم. صورتک ها و پرسنلیهای فوری سحابی که یکی از پربارترین مجموعههای اوست. صورتکها از کاغذهای مچالهای شکل گرفته اند که در معنای عام نشانهای از چهرۀ آدمی و نمادی استیلیزه شده از صورت آدم هستند. پرسنلیهای فوری که یادآور عکسهای فوری که در چند قطعه به ما ارائه میشود هستند، [...اما حتی در آن چند عکس مشابه هم، یک اتفاق نمیافتد و به عبور زمان از خلال آن، به شکل پررنگی اشاره داشته و هم زمان و هم انسان، قابلیت متغیری را دنبال میکنند.] (مصاحبه با مهدی سحابی، مختاری، ۸ بهمن ۱۳۸۰). تعداد آثار به نمایش درآمده ازین مجموعه پانزده اثر از دورههای مختلف است.
در آخرین سالن این نمایشگاه با چهار مجموعۀ سحابی روبرو میشویم که یکی از آن ها خود چهار زیرشاخه را دنبال میکند و عظیمترین و شناختهشدهترین مجموعۀ سحابی است: ماشینهای قراضه. در واقع سحابی نقاشی را با این مجموعه در دهۀ 60 آغاز میکند و تا پایان هم این مجموعه را ادامه میدهد. ماشینهای قراضهای که در عین تصادفی بودن و هولناکبودنشان بسیار تغزلی هستند و در واقع طبیعت های بیجانی هستند که از کلیشه های طبیعت بیجان پیشین در آن دهه فاصلۀ زیادی دارند. برخی از آنها نیز پرترههایی هستند که در پس آن فرم های مچاله شده پنهان شده اند. در بزرگترین اثر این مجموعه فیگورهایی انسانی به این ماشینها اضافه شدهاند و مجموعهی آخر، ماشینهای پازلی: برهم زدگی عامدانه فرم ماشینهای قراضه برای رسیدن به کثرتی در وحدت.
اما متفاوتترین در مجموعهی ماشینقراضهها شمایلها هستند که با رنگهای قوام یافتهای چون طلایی و قرمز بر دیوار روبرو نصب شدهاند. «او با آگاهی و دانش کامل بر اساس ساختار هنر بیزانس، چراغ ماشینهایش را با رنگهای پرمایه و بهخصوص با قراردادن هالۀ گِرد طلایی تبدیل به چهرههای رسمی، آرام با هیکلهای خشک و تمامرخ و ایستا میکند، بدون برجستهنمایی و سایهروشن که یادآور قِدیسان بیزانسیاند.» (شکیبا پرورش، مروری بر آثار و زندگی مهدی سحابی، ص.77) این مجموعۀ عظیم در نمایش پانزده اثر به پایان میرسد.
در دیوار مقابل مخاطب با بومهایی مواجه میشود که شاید هرروز با گذر از کوچه و خیابان فرمهایی نزدیک به آن را دیده باشد: دیوارنگارهها. این مجموعۀ سحابی را میتوان مدرنترین مجموعۀ این «مدافع مدرنیسم ایرانی» (سعادت افزود، مروری بر آثار زندگی مهدی سحابی، ص.18) نامید! در این مجموعه کنش شخصی و اجتماعی سحابی در هم میآمیزد و با استفاده از فرم ظاهری دیوار اما روی بوم، دست به شورش علیه خود و نظام حاکم بر ساحت بوم میزند. در هشت دیوارنگارهی به نمایش درآمده کنشگری به وجود میآید و فرم هر دیوار قصد بیان جهانبینی سحابی را دارد. این جهانبینی با طنزی ویژه و ظریف درآمیخته و با استفاده از بعضی اشعار و ضربالمثلهای عامیانه امر زیبا را در پرانتز قرارداده و به پرسش میکشد.
در پایان نمایشگاه دو مجموعهی دیگر سحابی که باز هم مادهی چوب اصلیترین ویژگی آنهاست مشاهده میشود. پرنده ها و آدمکها. مجموعهی پرندههای سحابی که تعداد سیزده اثر از آنها به نمایش درآمده است، بیشتر از آنکه نمایانگر پرندهای باشند و نشانهای داشته باشند برای ارجاع به مادّیت پرنده، جوهر پروازند. در مشاهدۀ این پرندهها مخاطب با عدم بازنمایی روبهرو میشود. این پرندهها چکیدهای هستند از پرواز، اما بیش و کم ایستا. این پرندهها که با رنگهایی شفاف و صادقانه آغشته هستند فرمهایی طبیعی و تصادفی دارند و خود سحابی اشاره کرده است که فقط کافیست فرمهای این تکه چوبها را در طبیعت مشاهده کنیم. مجموعۀ آدمکهای سحابی که شش اثر از آن نمایش داده شده است، ترکیبی از اتفاق و طنز در خلال چوب است. فرمهای طبیعی چوب که از پس برش به دست آمده، و سحابی با ظرافت آنها را به تندیسهایی انسانی تبدیل کرده که در آنها نگاه در سیطرۀ جنس سخت چوب راه خود را برای دیدن ادامه میدهد.
در جایی از سحابی پرسیدند: «استفاده از این حجم و تنوع رنگی در نقاشیهایتان برای چیست؟ او پاسخ داد: شاید به این خاطر که روحیۀ جوانی دارم، چرا از رنگهای زیادی استفاده کردم؟ چرا که نه؟ هم طبیعت و هم زندگی پر از رنگ است». (نشریۀ هنر ایران، در جستجوی زبان نقاشی، ص.12) در پایان این نمایشگاه و پس از دیدن مجموعههای مختلف این هنرمند نکتهای قابل ذکر است: سحابی در ظاهر مدام حرفهای را رها میکند و به طرف حرفۀ دیگری میرود، اما در واقع بیآنکه از قبلی ببرد، در اشکال مختلف، یک تجربه را مدام تکرار میکند و هر بار آنرا نابتر میآفریند. او همچنان لایههای تجربههای قبلی را مانند یک آستر زیبا در پسزمینۀ اثر خود حفظ میکند، حتی اگر آن لایۀ قبلی یک اشاره، یک جزء ظریف و یا یک بازیگوشیِ کوچک باشد. این نمایشگاه سراسر رنگ، خلاقیت و ابداع از این هنرمند راستین در این آشفته بازار تشخیص هنر سره از ناسره برای مخاطب علاقهمند به حوزه هنرهای تجسمی، میتواند تجربهای ناب همراه با ادراکی غیرقابل تکرار از هنر مدرن ایران باشد.
سعادت افزود
آذرماه 1400