ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
قسمتی از مقالۀ بعد تجسمی عصیان و رهایی زبان با تأکید بر شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» نوشتۀ دکتر مرضیه اطهاری نیکعزم و سهراب احمدی به یاد فروغ فرخزاد در نودمین سالروز تولدش
ژرفای شعر فروغ فرخزاد در فرم و محتوا او را چهرهای شاخص و تاثیرگذار در شعر معاصر فارسی نموده است. در واقع شعر او گنجینهای غنی بر شعر فارسی افزوده و این امر موجب لزوم نوشتن تحلیلهای مختلف در باب شعر فروغ شده است. علم معنا و نشانهها نیز در این زمینه ساکت نمانده و مقالهها و جستارهایی در باب معنا و بروز آن در شعر فروغ نوشته شده است. از جمله مباحث مطرح در علم نشانهها و معنا، مبحث فیگوراتیویته و چگونگی تجسد مضمامین از خلال شعر است. در این زمینه مقالۀ مرضیه اطهاری نیکعزم و سهراب احمدی با عنوان « بعد تجسمی عصیان و رهایی زبان با تأکید بر شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سردِ فروغ فرخزاد» از جمله مقالاتی است که با تکیه بر نشانهشناسی مکتب پاریس به سوی تحلیل مضمون عصیان و سپس رهایی در شعر فروغ فرخزاد رفته است. این مقاله در مجلۀ علمی-پژوهشی جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس بهمن و اسفند 1397 شمارۀ 6 ( پیاپی 48) به چاپ رسیده است. نویسندگان مقاله با نگاهی کوتاه به زندگی فروغ فرخزاد به چگونگی تجسمی شدن عصیان میپردازند: تجسمی شدن یکی از منطقهای گفتمانی است و سطحِ نخست ادراک متنی. در چنین لایهای، واژگان متنی، نحو و دستور آن با پیاپی بودن در حال ساخت و تولید تصویر برای خواننده هستند.
عصیان در شعر فروغ با یک مفهوم انتزاعی آغاز شده و گسستن از قراردادهای سنتی را با نوعی پردهبرداری از معنا به پیش میبرد. در واقع بعد تجسمی یا فیگوراتیو در متن هرگز به معنای تزئین و آراستن متنی نیست، بلکه نوعی ساخت معنایی است و تمام حواس ما را به خود مشغول میدارد. فروغ نوعی تصویر و استعارۀ دامنهدار و پیاپی از عصیان ساخته و میل خود نسبت به رهایی را نیز به شیوههای مختلف بازنمایی کرده و این دو مضمون را در کنار هم و به موازات پیش میبرد. اگرچه جهان شعری فروغ از یک جهان خصوصی آغاز شده و به سوی تعمیم این جهان خصوصی به جهانی جمعی/ اجتماعی حرکت کرده و درجۀ تجسمنمایی شعری فروغ نیز به همین ترتیب به پیش میرود.
پرتره فروغ فرخزاد اثر عظیم مرکباتچی (رنگ روغن روی بوم - 26x19 سانتی متر - 1403)
گفتنی است در نتیجۀ آنچه نوشتیم، شعر فروغ که جهان بینی عاطفی یک زن را به تصویر می کشد، خصوصیاتی دارد که خلاصهوار بدین قرار است: نخست نفی تمام قراردادهای اجتماعی و شاعرانه در رابطه با انسان، معشوق ، طبیعت و حتی عشق. سپس ترسیم جهانبینی ویژهای در قبال آنچه قبلاً به نفی و یا طرد آن پرداخته بود و این ترسیم بیشتر همراه با گونهای از رهایی تسلیم وار میباشد ودر پایان عشق که در شعرهای فروغ جنبههای مختلفی داشته در این شعر مورد ارزشگزاری شاعر قرار نمیگیرد و شاعر با وجود کورسوهای کوچکی از امید تنها راه رهایی را "ایمان آوردن به آغاز فصلی" میداند که سرد است. این تصویر "سرد" که در ابتدای شعر مورد توجه قرار گرفته بود در تمام طول شعر با تغییر استعاری و تشبیهی به مسیر خود ادامه میدهد و در پایان همین تصویر مجدداً در مرکز توجه شاعر قرار میگیرد. به این نکتۀ مهم نیز باید اشاره کرد که استعاره و سبک خاص شعر فروغ در خدمت بیان تجسمی تصویر در میآید: بدین معنا که هر چقدر از سطح استعاره برای تجسم نمایی کمتر استفاده میشود به همان نسبت زبان ساده شده و به صورت مستقیم در خدمت بیان مفهوم در میآید. بنابراین میتوان با توجه به مطالب گفته شده چنین استنباط کرد که در شعر فروغ بیان مفهوم برتری نسبت به فرم دارد و در این معنا آیا میتوان فروغ را شاعری مفهومگرا دانست؟ اگر بخواهیم تجسم عصیان و رهایی را بر روی محور پیشنهادی دُنی برتران ترسیم کنیم باید بگوییم که تجسمگرایی بیشتر به سمت منفی حرکت کرده و مفهومی شده است و نه تصویر سازی عینی و ملموس.
دکتر مرضیه اطهاری نیکعزم
سهراب احمدی