اعوجاج جامعه در شبکیه چشم مخاطب ...
دشوارترین بخش کارم این است که همسرم را متقاعد کنم زمانی که پشت پنجره میایستم و به بیرون خیره میشوم، سرگرم کار هستم. _جیمز تِربر
تاریخچه کوتاهی از کاریکاتور
کاریکاتور به نوعی تصویرسازی اطلاق میشود که موضوع خود را به گونه دلخواه مضحک و خندهآور جلوه میدهد. مهمترین ویژگی این نوع تصویرسازی اغراق و مبالغه در بعضی از عناصر شاخص موضوع است و فرم اثر که در آن اغراق میشود، اهمیت ویژهای پیدا میکند. در ایتالیا اگر چهره انسان به شکل حیوان ارائه میشد، کاریکاتور نام میگرفت. کاریکاتور تصویر یا کلامی است که خُلقیات و مشخصات شخصیتی را که در واقع شخصیت واقعی موضوع است به سخره میگیرد. با توجه به منبع معتبر کتاب تاریخ کاریکاتور، موسینی در سال 1746 میلادی مجموعهای گراور که از نقاشی پرترههای آنیبال کارا اقتباس شده بود را در بولونیا منتشر کرد. در مقدمه این مجموعه موسینی، ناشر این آثار، خاطر نشان میسازد که آنیبال در نقاشیهای (کاریکاتور) خود وسیلهای برای جلوگیری از فعالیت بسیار خسته کننده نقاشی یافته است. در اینجا برای نخستین بار مضمون «کاریکاتورا» پدید میآید. «کاریکاره» به ایتالیایی به معنای اغراق گفتن و مبالغه کردن است. در انگلیس هم بیشتر نقاشیهای ویلیام هوگارث (1698-1764) چنین ویژگیای داشت.
طنز و آیرونی که در نقاشی به شکل کاریکاتور ارائه میشود، از دیرباز در فرهنگ بصری غرب و حتی ایران جایگاه منحصر به فردی داشته است. در ایران، وجود نمونههای طنزآمیز که گونه کاریکاتور را شکل میداد در اوایل دوره صفوی و با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه شکل ویژهای در نگارگری پیدا کرد. وجود تصاویر طنزآمیز در مکتب اصفهان به دلیل تحولات اجتماعی و تجددگرایی صورت پذیرفت. دهخدا کاریکاتور را از ریشه فرانسوی و به معنی تصاویر مضحک و مسخره جراید میدانست، یعنی صورت خندهآوری از یک شخص یا موضوعی که در روزنامهها چاپ میشود. این گونه از طنز در گذشته و در آثار بهزاد، سلطان محمد و رضا عباسی نیز ارائه شده است. به صورت جهانی کاریکاتور به معنی طرحهای اغراق شده از چهره افراد مشخص و کارتون به معنی طرحهای اغراق شدهای است که در آن مسائل اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار میگیرند، اما در ایران هر دو این موضوع را با واژه کاریکاتور نام میبرند. با توجه به محتوای هر اثر میتوان آن را به ترتیب، طنز، هجو، گروتسک، فانتزی، فکاهی و طنز سیاه تقسیمبندی کرد.
کاریکاتور با ظهور مطبوعات و انتشار روزنامه در ایران موجودیت خود را پیدا کرد. به دیگر سخن، کاریکاتور در ایران به همراه موج انتشار مطبوعات، همزمان با انقلاب مشروطیت و شروع بیداری مردم آغاز شد که آن هم نتیجه مستقیم انقلاب سیاسی-اجتماعی در اروپا به شمار میرود.
امروز، کاریکاتور در ایران روزهای سختی را میگذارند و رکود این هنر بیانگر آسیبی جدی است. اما کاریکاتور ایران در دو دهه اخیر به لحاظ تکنیکی و محتوایی رشد چشمگیری داشته است. یکی از مشکلات اساسی در میان جوامع و حکومتها، نداشتن تحمل اندیشه مخالف و روحیه نقدپذیری در کشور است. در این میان، نبود امنیت شغلی و تضمین در این حرفه، نبود دستمزد معین و همچنین نبود حامی مشخص برای کاریکاتوریستها از دلایل افول این هنر است. مطبوعات یکی از رکنهای دموکراسی محسوب میشود و کاریکاتور نیز در بستر مطبوعات به اوج رسانهای خود تبدیل شده است به طوری که با توجه به انتقال پیام و تأثیرگذاری، میتوان کاریکاتور را یک رسانه هنری مستقل در نظر گرفت. نقد تیزبین کاریکاتور از ارکان اصلی برای مسیر منحصر به فرد این هنر محسوب میشود. در واقع زیرمتنهایی که در پسِ یک کاریکاتور پنهان میشود، هر مضمون و شخصیتی را ویران میکند. این رسانه پتانسیل آن را دارد که حرفهای ناگفته را به صورت طنز و با بیپروایی حداقلی بیان کند. اما با افول مطبوعات و مجلههای مستقل در ایران، کاریکاتور نیز کم رونق شد. با شکلگیری فضای بستۀ سیاسی، گرایش کاریکاتوریستها به ایجاد فضای مستقل در دنیای اینترنت و در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی شکل گرفت. با توجه به فضای دموکراتیک اینترنت نسبت به مطبوعات، کاریکاتور حرکتی بینظیر را پیش بُرد. یکی از بازخوردهای مشخص در این چهارچوب، رویارویی مخاطب با آثار در بستر اینترنت بود که به دنباله آن نقدهای مختلف به صورت سیال جاری میشد. کاریکاتور را به انواع مختلف ساده، هجایی، کمیک، مفهومی و فانتزی نیز طبقهبندی کردهاند.
سال 1331 تا مرداد 1332 از سالهای مهم در زمینۀ چاپ کاریکاتورها در نشریات بود. تشکلها با گرایشهای سیاسی متفاوت به رقابت با هم میپرداختند و از تمامی امکانات موجود برای این رقابت استفاده میکردند، در واقع این نشریات را میتوان با عنوان فکاهیات سیاسی یا هجویات سیاسی خواند که اغلب گروه یا گروههایی را به عنوان جامعه هدفِ هجویات خود در نظر میگرفتند و بخش عمدهای از محتویات نشریه را به آن اختصاص میدادند. میتوان گفت در ایران برای دیده شدن، هر نوشته یا کاریکاتوری باید رنگ سیاسی به خود میگرفت، در غیر اینصورت امکان توجه به آن وجود نداشت. در این دوره کاریکاتور از زیباییشناسی هنری دور میشود و به صورت روشن و واضح و بیپرده هرکس و هر چیز را که میخواهد، هجو میکند. چون خصلت هجو پرداختن به شخص یا چیزهای مشخص است، ناچار کاریکاتور هم به صورت روشن و واضح به هجو افراد مشخص میپردازد. در این دوران کاریکاتورها در جهت اهداف و امیال گروههای سیاسی به کار گرفته میشد و آثار اصولاً رئالیستی – انتقادی بودند.
کاریکاتور همانند سایر هنرها، آیینه تمامنمای تاریخ و فرهنگ ملتها است و در نقد و تحلیل ساختار جامعه نقش عمدهای را ایفا میکند، اما هنگامی که بُعد سیاسی در اثر پُررنگ میشود، سویههای زیباییشناختی اثر به حداقل میرسد. یکی از رویکردهای مشخص کاریکاتور، ارائه تصاویر سیاستمداران بوده است. این هنر با طنزی هولناک، تمسخری حاضر و آماده و خشمی زیرپوستی، جهان سیاستزده و خشن جامعه را به تصویر میکشد. کاریکاتور کوششی برای بیان سویههای اجتماعی در مقابل رویکردهای دولتها نیز است. در واقع، کاریکاتور از طریق طرحی تمثیلی یا کنایهای نه برای خنداندن مخاطب بلکه برای واداشتن مخاطب به تفکر تلاش میکند. کاریکاتور با اغراق و تخیل ارتباط نزدیک دارد و با خلاقیتی استوار بر سادهسازی حتی با مخاطب عام نیز ارتباط برقرار میکند.
هنرمند کاریکاتوریست همانند یک سیاستمدار یا یک جامعهشناس رفتار میکند: کاریکاتورها در ورای فرم و ظاهر، حقیقتی را خود نهفته دارند که شاید با گذر زمان، بتوان آنها را رمزگشایی کرد. به نظر میرسد هنرمند از یک مفهوم به سمت خلق و هستیبخشی به شخصیتها و شیءهایی حرکت میکند که میتواند مخاطب را در عمیقترین جریانهای سیاسی – اجتماعی جامعه قرار دهد. هنرمند در اینجا به سان یک موزیسین، شروع به نوشتن نُت میکند و همزمان آن را بر روی صحنه در حال اجرا میبیند. در این آثار اهداف و معناهای ضمنی به صورت مستتر در لایههای زیرین قرار دارند به طوری که برای کشف آنها تأمل بسیار نیاز است. هنرمند با بررسی دقیق جامعه و موقعیتهای تاریخی حساس، به ایدههای خود، فرم شکل و زندگی میبخشد.
در ایران، با توجه به مسائل اجتماعی به سمت شکلگیری گونهای هنر سیاسی از کاریکاتور هستیم و بهراستی مخاطب نیز اینگونه تربیت شده است که با کاریکاتورهای سیاسی ارتباط نزدیکتری پیدا میکند. کاریکاتور یک زبان تصویری با چاشنی طنز است که وسیلهای برای بیان مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی شخصیتها و نگرشهای آنان است. کاریکاتور مبارزهای غیرمسلحانه در مقابل تبعیض نژادی، برابری، آزادی و قوانین ناعادلانه و وضعیت اقتصادی و مسائل مختلف است.
کاریکاتور با فاصلهگذاری، مضمون و پیامی در ذهن تماشاگر ایجاد میکند و تماشاگر را به تأمل وا میدارد. کاریکاتور زبان جهانی دارد و از طریق فرم و طراحی، مسائل جهان شمول را نقد میکند. بسیاری از دولتها و حکومتها سعی در از بین بردن و منسوخ کردن کاریکاتور دارند و بسیاری دیگر از این هنر برای اهداف سیاسی و تبلیغاتی خود استفاده میکنند. کاریکاتور با رویکرد سیاسی خود، پیامی تلخ و گزنده و هشداری جدی در باب وقایع جامعه عرضه میکند. کاریکاتور بر محور افراد، اوضاع، شرایط و رویدادهای معاصر تمرکز دارد (برای مثال، اوج هنر کاریکاتور در دوران جنگ سرد بین شوروی و امریکا بوده است). ذات کاریکاتور نقد سیاسی است اما از طریق نقد جامعه، شخصیتهای سیاسی و شرایط اجتماعی، اقتصادی و مذهبی، خود رسانهای آگاهی بخش به شمار میرود. زبان کاریکاتور، زبان جهانی است زیرا از نمادهایی استفاده میکند که احتیاج به ترجمه ندارند و تمام انسانها قادر به دریافت و فهم پیام نهفته در بطن آن هستند.
بهمن رضائی و آثارش
مجموعه کارهای بهمن رضائی از گستردگی بینظیری برخوردار است و در طول 60 سال فعالیت، مسیری دشوار اما با موفقیت را پیموده است. هنرمند همانند یک جامعهشناس توانسته است تمامی جزئیات و مسائل پیرامونی جامعه خویش را بررسی و تحلیل نموده و در قالب یک اثر هنری و از طریق رسانه کاریکاتور ارائه دهد. آثار سرشار از خرده رمزهایی است که شامل پیامهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادیاند و این خرده رمزها چنان مملو از امور جزئی است که میتوان آنها را به مثابه مجموعهای کنایهای در باب امر کلی درک کرد. نمادها بیانگر اندیشه هنرمند و در قالب زبان کاریکاتور نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی دوران خود است و پیامی تند اما کنایهآمیز دارند. در این آثار، خلاقیت و زیباییشناسی کاریکاتوریست تنها مقولۀ قابلفهم نیست بلکه رویکرد و نگاه او به مسائل مهم سیاسی و اجتماعی، ترکیبی منسجم و یکپارچه پیدا کرده است.
از طریق کاریکاتور میتوان به ارائه اندیشه پرداخت و در کارهای بهمن رضائی، در نگاه اول، هنگامی که کلیت کار در شبکیه چشم نقش میبندد، مخاطب سکوت کرده و به فکر فرو میرود، ولی هنگامی که کمی دقیقتر میشود، گویی آرام آرام معانی و مفاهیم پنهان شده در تصاویر، یکی یکی خود را نشان میدهند و در بعضی آثار در همان ابتدا به صورت مشخص، صراحت مضمون بیان میشود. در دیگر آثار، از طریق مینیمالیسم هنری مسائلِ بسیار پیچیده با استفاده از اشکال ساده هندسی و در ترکیبی از شیءها بیان میشوند و مخاطب را در تناقضی مبهم فرو میبرند. انتخاب ایده و سپس اجرای آن از طریق رسانه کاریکاتور از ویژگیهای آثار بهمن رضائی است که خلاقیت و ذوق هنری او را برجسته میکند.
در مجموعه مینیاتور، اصالت هنرمند در شناخت تاریخ و هنر ایران و همچنین تخیل قوی وی به اوج خود رسیده است. در این مجموعه جانبخشی به شخصیتهای تاریخی و رویارویی ایشان با انسانهای امروزی، تقابل سنت و مدرنیته را متمایز میکند و میکوشد پیام و هشداری نسبت به از بین رفتن هنرهای بومی ایران به مخاطب برساند. انسجام در تناسب حالتهای شخصیتها و شیءها در این مجموعه نمود واقعی پیدا کرده است و توانایی بهمن رضائی را در طراحی فیگوراتیو بیان نشان میدهد. طرحهای پویا، ظریف و پیچیده در این مجموعه ارجاعی به مینیاتورهای ایرانی دارد و این تجلیل هنرمند است از این هنر مفتخر ایرانی. اما نکته قابلتأمل در این مجموعه «قاب در قاب» هر اثر است: مینیاتور به صورت مشخص، بدون بُعد و پرسپکتیو، یک موضوع را بیان میکند، اما هنرمند با آشناییزدایی از این گونه نقاشی ایرانی، توانسته است رویکردی مُدرنیستی را ارائه کند تا مخاطب در نوسانی غیرمنتظره قرار گیرد.
در مجموعه آزادی، هنرمند با بکارگیری سادگی محض در تزئینات و دکور موقعیتها توانسته است موضوعات تلخ و وحشتناک را به گونهای سورئالیستی عریان کند. در این مجموعه مسأله آزادی، سیاست، رسانه و برابری مورد نقد قرار میگیرند. یکی از درونمایههای قابلتأمل در این مجموعه «جنگ» است که سالهاست در خاورمیانه و همچنین در سراسر جهان آسیبهای جدی به موجودیت بشر وارد ساخته است. هنرمند با بکارگیری شناخت درست از منطقه جغرافیایی خویش که همیشه دستخوش تجاوز و دستاندازی کشورهای مختلف بوده است، توانسته تصویری عریان از آن بیان کند. بکارگیری فرمهای بیگانه در این مجموعه، گونهای فضای علمی - تخیلی و غریب را ارائه کرده است که میتوان سویههای پنهان خشونت در ضمیر انسان را در پسِ نگاه هنرمند دید. تبسم شخصیتهای رضائی در پای چوبه دار، خندهای رهاییبخش را ندا میدهد که پیامآور آزادی و رهایی است.
در مجموعۀ میخ و چکش، بحث قدرت در محوریت آثار قرار میگیرد و با رویکردی مُدرن، سوژه و اُبژه در تقابل قرار دارند و گاهی در جای یکدیگر مینشینند. استفاده از قطع دقیق و متناسب تصاویر در کنار هم و همچنین انسجام در جایگذاری عناصر در محدوده کادر، ناشی از توانایی استادانه هنرمند در کمپوزیسیون تصویری است. یکی از ویژگیهای این مجموعه ارائۀ مبرهن ایده بر روی کاغذ، استفاده قدرتمند از خط و هاشور و همچنین کاربرد صحیح از سایه و روشن است. هنرمند با تمرکز بر روی مسائل جامعه پیامی مشخص را به مخاطب ارسال میکند و همچنین توانسته است با رویکردی ابزاری، تقابل اندیشه و قدرت را به نمایش بگذارد و مخاطب هنگام مواجه با آثار گویی مباحث بنیادین جبر و اختیار را در ذهن خود مرور میکند.
مجموعه زندگی دوباره، جایی است که مسائل فلسفی در کاریکاتور نمایان میشود و بحث «مرگ» که در فلسفه مُدرن و همچنین اگزیستانسیالیسم جایگاه ویژهای دارد، برجسته میشود. در این آثار، مخاطب گاهی مرکزگریز است و لحظهای دیگر به سوی مرکز حرکت میکند، چنانکه گویی هر لحظه جزء به کل و کل به جزء تبدیل میشود. در این مجموعه، هنرمند همانند یک رهبر اُرکستر توانسته است دیدگاههای مختلف نسبت به مرگ را با طنزی کنایهآمیز بررسی کند، مرگ را به سُخره بگیرد و تلاش انسان برای ابدیت را پوچ بینگارد: اسکلتهایی که جان میگیرند و کالبدی ماورایی را برای حیات ابدی در جهان زیرین و ناپیدا جستجو میکنند.
بهمن رضائی با مجموعه منظره، آفرینشگری خود را در هنر بهکمال بازگو میکند، گویی در نگاه تلخ او، روزنههایی از زیباییشناسی و خوشبینی نهفته است که تجسم امیدند. تبحر در منظرهپردازی و سادهانگاری از طبیعت، پلانهایی از فیلمساز شهیر ایرانی، عباس کیارستمی، را در ذهن متبادر میکند. شاید احمد (شخصیت اصلی فیلم «خانه دوست کجاست؟») همان امیال از دست رفته هنرمند است که در تنهایی خویش با طبیعت جلوهگر میشود و یا بهزاد (شخصیت فیلم «باد ما را با خود خواهد برد») همان هنرمند است که دیگر تلاشی برای ثبت وقایع و رخدادها نمیکند.
در مجموعه آثار باستانی، دغدغه هنرمند نسبت به فرهنگ کهن سرزمین ایران به چشم میخورد. توانایی در ارائه مضمونهای محوری در رابطه با فرهنگ ایرانی و جانبخشی به شخصیتهای تاریخی، بیان موزون و حسابشده فیگورها، پختگی در ارائه شخصیتها و همچنین رنگپردازی دقیق از ویژگیهای این مجموعه به شمار میآید. این مجموعه عقبگردیست که مخاطب را به سالیان دور میبرد و گویی کتاب تاریخ هنر ایران در حال تورق است.
در مجموعه روزمرگی زیست، تقابل انسان با خودش محوریت آثار را تشکیل میدهد. انسان همیشه در طول حیات دستخوش پرسشهای بوده که مسیر زندگی او را دگرگون کرده است. یکی از مهمترینِ این پرسشها همان چیزی است که مورد توجه هنرمند بوده است: آیا انسان نسبت به رخدادها اختیار دارد؟ یا این جبر است که برای او تصمیم میگیرد؟ در این مجموعه هنرمند با استفاده از رویکردی بر پایه تقابل قاعده و تصادف مسائل روزمره را بررسی میکند و با سادهانگاری حضور انسان در جهان، زندگی را به سُخره میگیرد.
گونه کمدی سیاه هنرمند بیشتر در آثاری مطبوعاتی وی هویداست. بهرهبرداری استادانه از موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، بیانگر نگاه هنرمند به مسائل روز جامعه است. از نظر نویسنده این سطور، مهمترین اثر بهمن رضائی، کاریکاتوری از امیر عباس هویدا، نخست وزیر دوران پهلوی دوم، است. خصوصیات این اثر چنان است که میتوان با بکارگیری ابزارهای نشانهشناسی و نقادی مُدرن از آن به برخی ایدههای شکل گرفته پس از انقلاب اسلامی در سال 1357 دست یافت: هویدا در آستانه سقوط از میله بارفیکس است، در حالی که دندانهای او پیپ را با فشردگی وصفناپذیری در برگرفتهاند.
قریحه و استعداد در طنزپردازی که از مشخصههای کاریکاتور است در آثار بهمن رضائی جنبهای آیرونیک پیدا کرده است. خطوط، ترکیببندی و کادر آثار نیز به کمک این جنبه میآیند و در راستای ایده بنیادین اثر، مسیر مشخصی را دنبال میکنند. چیرگی و تسلط تکنیکی در طراحی یکی از نیازهای اولیه و اکتسابی در هنر کاریکاتور است که هنرمند توانسته است از طریق تجربه و تمرین به درستی از آن استفاده کند. استفاده از رنگهای سرد و طرحهای سیاه و سفید کارها را به سمت نگاهی نوستالژیک به تاریخ معاصر و مسائل روزمره سوق میدهد. آثار رضائی مضمونهایی مانند آزادی، جنگ، مرگ، تاریخ، رسانه و برابری را در بر دارند.
کاریکاتور به مثابه یک هنر پیامدار در مقاطع و دورههای حساس تاریخ معاصر کشور ابزاری مهم و تأثیرگذار برای انتقال مفاهیم و تحولات سیاسی – اجتماعی بوده و بهمن رضائی با زبردستی بینظیری در این زمینه توانسته است نقش خود را به عنوان هنرمندی دغدغهمند ایفا کند. پیام کلی هنرمند را میتوان به بیعدالتی اجتماعی در طول تاریخ معاصر ایران نسبت داد.
رضا لطیفی