کاریکاتور با طعم و طعن ایرانی
حوالی ماههای انقلاب، بیست و اندی کاریکاتوریست (و به تعریفی دیگر، کارتونیستِ) حرفهای در مطبوعات ایران فعالیت داشتند. بر خلاف امروز، هر روز و هفته و ماه، آثار متنوع آنها در نشریههای گوناگون چاپ میشد و مخاطبانشان را آگاه و دلشاد میکرد؛ رها از واهمههای بینام و نشان. بهار 1357 بزنگاهی بود مناسب و مغتنم برای برگزاری نمایشگاهی از آثار همقطارانم زیر عنوان «اولین نمایشگاه گروه هنرمندان طنز ترسیمی». هرچند به خاطر تنوع قلم و مضمون، واژۀ «طنز ترسیمی» را جایگزین «کاریکاتور» کردم تا مناقشهبرانگیز نشود، اما این اولین، آخرین باری بود که همۀ کاریکاتوریستهای آن سالها – با عقیدهها و سلیقههای مختلف، حتی متضاد – زیر یک سقف گرد آمدند. طی دو سه ماه، جز دو سه تن، از همهشان دو سه اثر اصل گرفتم؛ مجموعهای شد بینظیر و آتشین در آستانۀ انقلاب. دو سه گالری بزرگ تهران به بهانههای بینشان از برگزاریاش پرهیز کردند. سرانجام و به ناچار، بدون حذف حتی یک اثر، نمایشگاه از 24 مهر (تا 18 آبان 1357) در دو گالری بزرگ انجمن ایران و آمریکا برپا شد. ویژگی این نمایشگاه، صرفاً در مضامین انقلابی و گردهمآیی تاریخیاش نبود؛ در استقلال قلم و اندیشه و تفکر و خلاقیت منحصر به فرد هنرمندانی بود که آثارشان دیگر محتاج نام و نشان و امضاء نبود؛ اثر همان خالق بود.
یادآوری دیروز از اینرو بود تا برسم به امروز، که بیش از هزار کاریکاتوریست خوشقلم و خوشتکنیک داریم (حبذا عشق و حبذا عشاق)، اما هربار که به نمایشگاه دوسالانۀ کاریکاتور تهران میروم، به جز بیست و دو سه تن، آثار اغلب کاریکاتوریستهای هموطنم را بدون امضاء و برچسب معرفی کنار تابلویشان، از آثار کاریکاتوریستهای خارجی – به ویژه اروپای شرقی – تشخیص نمیدهم؛ نمایشگاه خالی از صدها «بهمن رضائی» است.
بهمن رضائی تنها یک کاریکاتوریست پیشکسوت نیست؛ بلکه با سبک منحصر به فردش که هیچ نمونهای در جهان ندارد- حتی بین کاریکاتوریستهای اروپای شرقی!- یکی از صاحب منصبان این عرصه است.
شاخصترین وجه آثار رضائی که حتی او را از بعضی همنسلانش متمایز میکند، در طعم و طعن ایرانی آنهاست. هرچند کاریکاتور و کارتون هنریست جهانی، ولی جبر جغرافیاییست که زبان و بیان و لحن و لهجه و هویت بومی و ملی آن را شکل میدهد. در میان کارتونیستهای ایرانی اندکاند کسانی چون بهمن رضائی که خواسته و توانسته باشند آثاری با این ویژگی خلق کنند. کوششهای اردشیر محصص در میانۀ دهۀ 1340 در خلق کاریکاتورهایی بر اساسِ مینیاتورهای ایرانی، حرکت فرخندهای بود که کامبیز درمبخش با مینیاتورهای سیاهاش آن را تعالی بخشید و به اوج رساند. بهمن رضائی نیز ضمن بهره گرفتن از نقاشی ایرانی- بهویژه در کارهای اخیرش- مضمون کارتونهایش برآمده از مناسبات ناهنجار خاص جامعۀ ایرانی نیز هست. او نوعی از نگاه و تفکر ایرانی را –برای مثال، در مواجهۀ سنت با مدرنیسم- به نمایش میگذارد که حاصلش خندهایست تلخ؛ زهرخند.
این شیوۀ طنزیابی و طنازی، خاص کارها و تجربههای جدید رضائی نیست. نگاهی به آثار دهۀ چهل تا شصت او نشان میدهد که همچون همنسلانش و برخلاف اغلب کاریکاتوریستهای اواخر دهۀ پنجاه تا امروز که مخاطب قلم و نگاهشان روشنفکران و نخبگان جامعه است، او را – نه به معنای پیش پا افتاده و تعاریف رایج – باید کاریکاتوریستی «کوچه بازاری» دانست که بدون پیچشهای بیهودۀ معناسازی، با مخاطبان وسیعی از مردم کوچه و بازار ارتباط برقرار کرده است.
ناگفته پیداست که تأثیر چنین کاریکاتورهایی – زدن ساز مخالف در برابر عادتهای پوسیده و روزمرگیهای نکبتبار – و به زبان و بیان مردم و برای عامۀ مردم، بیش از آثاریست که با نگاه فلسفی و فاخر (و گاه اسنوب) نوک هرم اجتماع را هدف قرار دادهاند. پرداختن به مسائل و مصائب خُرد و حقیر طبقۀ متوسط، در کسوت پیشهوران دو دوزه باز و کارمندان بیعار و آژانهای قهار و زنان آلامد وراج ( و البته بچههای سرتق!)، بیشترین مضامین و شخصیتهای قلمی بهمن رضائی در سه دهۀ مورد اشاره است، که اگر مجموعهای از آنها فراهم شود، میتوان آنرا در کنار کتابهای تاریخ اجتماعی جعفر شهری قرار داد و طبقهبندی کرد.
رضائی از اوایل دهۀ 1370 آثاری خلق کرده است که با همان صراحت لهجه و بینش پیشین، اما بر بستری تازه، دست به تجربههایی بدیع در نوع خود زده است. استفاده از «مینیاکاتور» به عنوان تاریخ مصور بخشی از هویت ملی و دستمایه قرار دادن آثار و نشانههای دوران هخامنشیان، و درآمیختن آنها با منش و نمادهای اجتماعی دوران معاصر برای نمایش آنارشیسم فردگرا و نارسیسیسم فراگیر و ...[آنچه از طرحها برداشت میکنید] بس خندهناک و هولبرانگیز است.
در مجموعۀ «مینیاکاتور» در میانۀ منظرهای تاریخی و اصیل، اتومبیل بنزی توقف کرده و صاحب نودولت و عشرتطلباش، زنان خنیاگر بافته شده در درون یک فرش آویخته به دیوار را دعوت به خلوت و اندرونی و آن کار دیگر میکند؛ تو گویی انگار فصلی از رستمالتواریخ مصور شده است.
راستی! سبک تصویرگری بهمن رضائی، یادآور دنیای ساده و بازیگوش «کودک درون» است.
مسعود مهرابی