EN
122
A
کپی شد
زیبایی شناسی عناصر چهارگانه در مجموعه «بوطیقای آب»

معنا در بازی رنگ و نور

معنا در بازی رنگ و نور

مجموعه عکس‌های بابک حقی گونه‌ای فضای دیداری را به وجود آورده که در آن عناصر چهارگانۀ طبیعت با بازی رنگ و نور نقش معناسازی را ایفا می‌کنند. اگر بخواهیم با روش نشانه شناسی این عکس‌ها را تحلیل نماییم می‌توان عکس‌ها را به چهار دسته تقسیم  کرد: عکس‎های سه عنصری با ترکیب هوا، آب و خاک که ابژه‌ای در ساحل رها شده و در خط تمایز میان دو عنصر خاک و آب قرار گرفته است، عکس‌های دو عنصری خاک و آب، عکس‌های دو عنصری هوا و آب به همراه ابژه یا تن، عکس‌های سه عنصری آب و خاک و هوا به همراه تن. وجه مشترک این عکس‌ها عنصر نور است که باعث شده رنگ‌ها به شیوه‌های مختلفی خود را عرضه کنند.

 در ابتدا باید بگوییم که در نشانه شناسی بحث اصلی تولید معنا و توصیف روند زایشی معناست و عکس به عنوان متن در نظر گرفته می‌شود. در واقع کنش عکاسانه همانند گفته پردازی است که نتیجۀ آن به صورت گفته و متن بیان می‌گردد و واکاوی متن از طریق پلان بیان و پلان محتوا صورت می‌پذیرد. تولید به شیوۀ عکاسی، یعنی تولید اثر به مثابه متن. متن به عنوان نتیجۀ گفته‌پردازی، حائز اهمیت بوده و دارای کنش‌گر دوگانه است: کنش‌گر انسانی و کنش‌گر غیر انسانی یعنی دوربین. همان‌طور که ژان ماری فلوش اظهار می‌دارد: « اگر از نقطه نظر تکنیکی تصویر عکاسی رد و اثر هنرمند است این شکل‌های اثر و رد است که ساز و کار تصویر را به موضوع معنا‌دار و معنا ساز تبدیل می‌کند » (فلوش، 1995، ص 170) همچنین باید گفت که نشانه‌شناسی عکاسی، تنها پرداختن به نشانۀ تصویری نیست، بلکه بررسی مکانیسم‌های ادراک دیداری است که در تولید معنا دخیل می‌باشد. عکس پیش از هر چیز نظامی از ارتباطات است و ساختاری پویا دارد. در این مجموعه که علاقۀ بابک حقی را به عناصر چهارگانه طبیعی نشان می‌دهد، ترکیب‌های زیبایی با سلیقۀ رنگی هنرمند دیده می‌شود که نشان از علاقه‌مندی بصری او نیز هست. بازی رنگ و نور و نشان دادن عناصری همانند آب، هوا، خاک به ویژه بر بُعد پلاستیک تمرکز دارد تا بُعد تجسمی. این بُعد پلاستیک است که بیشتر در حال تولید معناست و یکی از عناصر مهم آن رنگ می‌باشد. برای توضیح بیشتر لازم به ذکر است در یک تصویر دو نوع زبان داریم: خود تصویر که زبان تصویری است و زبان پلاستیک (تجسمی) (رنگ و جهت و موقعیت قرار گرفتن آن تصویر بر روی صفحه، خطوط و شکل). این دو زبان بر هم منطبق هستند. زبان پلاستیک یا تجسمی فرم بیانی است برای زبان فیگوراتیو یا تصویری.

آنچه بیشتر از هر چیز در عکس‌های بابک حقی جلوه‌گری کرده و توجه بیننده را جلب می‌کند رنگ‌هایی است که توسط نور بر سطح آب به وجود آمده است. آبی‌های مختلف نظیر آبی آسمانی، مایل به سبز، خاکستری، مایل به قرمز. در مورد عنصر رنگ باید گفت که رنگ زیرمجموعۀ نور است که به دیدن کمک می‌کند و اُبژه را هدف قرار می‌دهد. در واقع این رنگ است که ماده را مکان‌مند می‌کند و سطح و عمق را نشان می‌دهد و آن ‌را به نمادی زیبا، سرشار از حس و انرژی و سیالیت تبدیل می‌کند. باید اضافه کنیم که رنگ‌ها در عکس به منبع نوری وابسته هستند که در برخی عکس‌های این مجموعه عنصر نور هم خودنمایی می‌کند. همان‌طور که فونتنی اظهار می‌دارد: «شدت نور به نوعی به خود اُبژه یا به آن مکان وابسته است: رنگ‌های گرم یا سرد، اشباع شده یا نشده، می‌توانند شبیه منابع شدت نور تفسیر شوند و بستگی به تونالیتۀ رنگ و ارزش آن در تصویر یا نقاشی دارد» (فونتنی، ۱۹۹۵، ص ۳۲). رنگ ما را در روایتی درگیر می‌کند که از طریق آن به دنبال معنا می‌گردیم این روایت از طریق قاب عکس به صورت‌های مختلف خود را می‌نمایاند. این رنگ است که فضا را برای ما قاب بندی کرده و ما را در سطح نگه می‌دارد یا به عمق می‌برد. تجربۀ احساس رنگ با دریافت و ادراک دیداری اشیا در‌آمیخته است. در پدیدار شناسی احساس (1945) مرلوپونتی این ادراک دائم را به تفصیل شرح می‌دهد که به صورت مادۀ رنگ در آنچه می‌بینیم محسوس و عینی می‌گردد. این یک تجربۀ دیداری است که به طور دائم رنگ خاصی نمایان می‌گردد که مربوط به لحظات مختلفی از ثبت لحظه است، این لحظه های ادراک نور و رنگ را گفته پردازِ مجموعه ثبت کرده است. لحظه‌ای که نور می‌تابد لحظه‌ای است که آن محدوده روشن شده و همۀ تصاویر نمایان شده است. هر عنصر چهارگانه‌ای به واسطۀ رنگی که نقش اصلی را ایفا می‌کند، نمایان شده و تثبیت رنگ به عنوان لحظۀ ثبت آن پدیدار می‌گردد مثل رنگ آبی مایل به خاکستری، قرمز روی دریا. در نهایت عمق عکس است که رنگ را می‌آفریند. آبی از بین تمام رنگ‌ها عمیق‌تر است، نه تنها ماده را روشن می‌سازد بلکه شفافیت نیز دارد. در واقع ضخامت ماده‌ای خالص و روشن است. خود رنگ آبی از هوا، آب، کریستال و از الماس پدید می‌آید. نور هم به متن معنا می‌دهد. به عبارت دیگر نور به حالت ماده شکلی از فضا را اِشغال می‌کند. در حقیقت این نور است که ما را از حضور مکان و حجم مطلع می سازد. طبق نظر ژاک فونتنی، حالت نور به صورت ماده « همراه با رنگ سازی مکانی را به وجود می‌آورد، فضایی بصری و دیداری، که حتی عمق سطح را نشان می دهد.» (1995، ص 35). نور به حالت ماده در دنیای بصری حضور حواس پنج‌گانه را ایجاب می‌کند، به‌ ویژه حس لامسه را. در این حالت،گویی نور دست‌هایی به نگاه می‌بخشد تا سطح دریا را لمس نمایند. این ترکیب حس باصره با حس لامسه که ژیل دولوز آن را « اپتیک»  می‌نامد خاص دیدار یا دنیای نوری می باشد. باید گفت که بیننده با واسطه نور، قادر است که خطوط، سطوح، حجم و غیره را تشخیص دهد. نگاه از ضخامت می‌گذرد، خطوط را دنبال می‌کند و سطوح را تشخیص می‌دهد. در چند عکس، نور به حالتی روی آب قرار گرفته است که گویی می‌توان آن را لمس کرد.

اثری از بابک حقی / Babak Haghi

پس از رنگ و نور، ابژه‌ها در گسترۀ عناصر چهارگانه قرار گرفته‌اند و ناخودآگاه می‌خواهند با طبیعت یکی گردند. ابژه‌های رها شده در مکان، بقچۀ ماهیگیر که در ساحل گذاشته شده، چوب‌هایی که در آب قرار گرفته‌اند، درختی در ساحل و غیره. حضور محسوس ابژه‌ها در سطح خاک که دارای گستره و فشاره کمی نسبت به هوا و آب است، نگاه بیننده را عمیق و هدف‌مند می‌کند و تن انسان قصد دارد خود را با عناصر طبیعی یکی کرده و در طبیعت همانند ابژه اما بر خلاف آن آگاهانه رها کند.گونه‌ای رهایی که گفته پرداز با بازی رنگ و نور به خوبی نشان داده است.

در نتیجه باید گفت که گفته پرداز با رنگ و نور زبانی را خلق کرده که از چند جهت معنا سازی می‌کند و نحو خاص خودش را دارد. تجلی عناصر چهارگانه طبیعی، حضور محسوس ابژه و تن، ارتباط بین ابعاد از طریق رنگ و نور. حضور محسوس ابژه‌ها و تن در ارتباط با ارزش‌های ادراکی رنگ و نور قرار گرفته و در فضایی جلوه‌گری می‌کند که گستره و فشارۀ عناصر طبیعی آب، هوا، خاک و آتش (نهفته در نور) است و ارتباط میان این عوامل در نهایت جسم و تن احساسی و ادراکی را نشان می‌دهد که نماد حضور محسوسی است که اشیاء را در ساحل (خاک) و یا دریا (آب) لمس می کند و در نهایت با آنها یکی می‌گردد و همه با هم قصد دارند به وحدت برسند.

مرضیه اطهاری نیک عزم، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی