مجموعه خورشید سیاه
نقاشیهای طلیعه کامران و یا به صورت کلی بیان غیر کلامی او را میتوان در سطوح مختلف گفتمانی مورد بررسی قرار داده و تشریح کرد که این سطوح از فیگوراتیو تا انتزاعی در نوسان است: در گفتمانِ تصویری کامران ما هرگز با انتزاع کامل و فیگوراتیو کامل مواجه نمیشویم، بلکه با نوعی درجهبندی از این دو سطح روبهروئیم.
در نقاشیهایی که بیشتر به سوی گفتمان انتزاعی پیش میرود، تحرّک ریتم، تیرگی پالت رنگی، قدرت قلممو و درهمشدگی رنگ و خط بیشتر نمایان میشود. همین نکته یکی از مفروضات ما نیز هست: در واقع هر چه از بُعد فیگوراتیو در آثار کامران به سمت بُعد انتزاعی پیش میرویم با ساحتی مواجه هستیم که ما با پیروی از ژولیا کریستوا نشانهکاو و زبانشناس بلغاری-فرانسوی آنرا ساحت نشانهای مینامیم که در مقابل ساحت نمادین قرار دارد. گفتنی است به جز آثار تجسمی، ییببدر اشعار و آثار شنیداری او نیز، این دو ساحت درهم تنیده و در عین حال قابل تشخیصاند. درنگی بر این معنا کنیم: در اشعار طلیعه کامران هر چه تصاویر در هم میتنند و بیان استعاری پیچیدهتری مییابند، ریتمها دشوارتر میشوند و ما با ساحت نشانهای مواجه هستیم و هر چه بیان فیگوراتیوتر شده ما با ساحت نمادین مواجه هستیم. پیش از این نیز اشاره کردیم که ساحتهای دلالتگر در آثار کامران بسیار در هم تنیدهاند اما در نقاشی، به سبب دالهای تصویری آن که دارای انواع محتوای تجسمی از انتزاعی تا فیگوراتیو هستند، معنا با نوعی تأخیر ارائه میشود که این تأخیر ناشی از سطحی از برخورد با ابژهها و درهم تنیدگیشان است، که نقاش بین آنها ( ابژههای حقیقی ) سطوح انتزاعی را تشخیص داده و ما تنها با سطح گفتمانیِ این انتزاع مواجه هستیم و در حقیقت سطح گفتهپردازانه ( عوالم تخیلیای که نقاش در آنها انتزاعِ بین ابژهها را در زندگی واقعی کشف کرده است) همان سطحی است که تلاش میکنیم به آن دست یازیم. گفتنی است در ارتباط با دو سطح نمادین و نشانهای نیز نمیتوان از مرزبندی ویژهای در ادراک آنها در عرض یک اثر سخن گفت، بلکه این دو تنیدگی کامل داشته و هر یک در شرایط گفتمانی به دیگری تبدیل میشود و شاید از همین روست که هر گفتمان تصویری و غیر تصویری ساحت نمادین و نشانهای ویژۀ خود را دارد.
سهراب احمدی